معرفی کتاب پیامبر و دیوانه؛ عارفانه ای از جبران خلیل جبران
شناسنامهٔ کتاب
- عنوان: پیامبر و دیوانه
- نویسنده: جبران خلیل جبران
- تعدادصفحات: ۱۹۵
دربارهٔ کتاب پیامبر و دیوانه
ماجرای کتاب پیامبر اینگونه آغاز میشود که «المصطفی» یا به قولی «برگزیدهٔ دردانه» بعد از ۱۲ سال زندگی در شهر خیالی نویسنده یعنی اُرفالس، قصد ترک آن دیار و مردمانش را دارد و هنگام خداحافظی به آخرین سؤالهای مردم اُرفالس پاسخ میدهد. هر سؤال به همراه پاسخی که المصطفی میدهد یک بخش از کتاب را تشکیل میدهد. این پرسشها در واقع مسائل روزمرهٔ انسان و هر آنچیزی است که انسان در دنیا خود را با آنها مواجه میبیند و در پی درک کردن آن است. موضوعاتی مانند دهش، فرزندان، مهر، درد، دوستی، سخن گفتن، زناشویی، کار و… در هر بخش یا به عبارتی در هر پاسخ بیشتر با خودآگاهی و جهانبینی نویسنده آشنا میشویم که حقیقتا آگاهیبخش و دلنشین هستند.
بخش دوم این کتاب «دیوانه» نام دارد و با داستان دیوانه شدن راوی، اینگونه آغاز میشود: «یک روز بسیار پیش از آنکه خدایان بسیار به دنیا بیایند از خواب عمیق بیدار شدم و دیدم همهٔ نقابهایم را دزدیدهاند همان هفت نقابی که خود ساخته بودم و در هفت زندگیم به چهره مینهادم. پس بینقاب در کوچههای پر از مردم دویدم و فریاد زدم: دزد، دزد، دزدان نابکار. مردان و زنان بر من خندیدند و پارهای از آنها از ترس من به خانههایشان پناه بردند و چنین بود که من دیوانه شدم.»
کتاب پیامبر و دیوانه شامل داستانهای کوتاه و پرتمثیلی است که بیش از پیش قلم قوی و زیبای جبران خلیل را نشان میدهد. مضمون داستانها همچنان عارفانه و البته شاعرانه است. جالب است بدانید دیوانه اولین کتاب جبران خلیل است که از همان ابتدا به زبان انگلیسی نوشته و منتشر شده است.
دربارهٔ نویسنده
جبران خلیل در سال ۱۸۸۳ در یک دهکده در شمال لبنان و در خانوادهای مسیحی مارونی به دنیا آمد. خانوادهٔ او به دلیل مشکلات اقتصادی که در آن زمان بر کشورش حاکم بود به آمریکا مهاجرت کردند و جبران خلیل در آنجا تحصیلاتش را ادامه داد. در جنگ جهانی اول جبران در جبههٔ آزادی خواهان فعال بود و در نشریههای عربی مهاجران عرب در آمریکا مقالات شعر و داستان منتشر میکرد. مهمترین کتاب او یعنی پیامبر در سال۱۹۲۳ منتشر شد. جبران خلیل در ۴۸ سالگی در سال ۱۹۳۱ درگذشت و در دهکدهٔ زادگاهش به خاک سپرده شد.
بخشهایی از کتاب
از کتاب پیامبر: کارکردن با مهر یعنی چه؟ یعنی بافتن پارچهای که تارو پودش را از دل خود بیرون کشیده باشی چنانکه دلدارت آن پارچه را خواهد پوشید. یعنی ساختن خانهای از روی محبت چنانکه دلدارت در آن خانه خواهد زیست. یعنی کشتن دانه از روی لطف و برداشتن حاصل از روی شادی چنانکه دلدارت میوهاش را خواهد خورد….
از کتاب دیوانه: شکست، شکستِ من، تو پیش من از هزار پیروزی عزیزتری و در دل من از همهٔ افتخارهای این جهان شیرینتر. شکستِ من، خودشناسی من و سرپیچی من از توست که میدانم هنوز جوانم و پای چابک دارم …